لذت کتاب

۱۲ مطلب با موضوع «رمان و داستان» ثبت شده است

به اطلاع همراهان گرامی می‌رساند دور جدید سلسله نشست‌های «لذت کتاب» که با هدف گفتگوی صمیمی کتابداران یزد پیرامون کتاب‌های خوانده شده تشکیل می‌شود، از سر گرفته شده و یازدهمین نشست با محوریت داستان «باغ خرمالو» و با حضور «هادی حکیمیان» نویسنده کتاب برگزار می‌گردد.

از همه عزیزان برای حضور در این نشست خودمانی دعوت می‌شود.

-زمان: پنجشنبه 7 تیرماه/ ساعت 9:30 صبح
- مکان: یزد، بلوار دانشجو، سه راه تعاون، کتابخانه امام علی(ع) 

 

  

ضمن عرض تبریک اعیاد ماه شعبان، به اطلاع می‌رساند رمان «آقای سلیمان می‌شود من بخوابم؟» نوشته محمدرضا واحدی به عنوان کتاب دهمین نشست «لذت کتاب» در نظر گرفته شده است.

از شما دعوت می‌شود ضمن مطالعه این کتاب، در نشست آتی لذت کتاب شرکت نمایید. زمان و مکان نشست دهم به زودی اعلام خواهد شد.

نهمین نشست لذت کتاب با موضوع رمان «بادبادک باز» 8 بهمن ماه در کتابخانه امام علی(ع) یزد برگزار شد و کتابداران حاضر، به ارائه نظرات و دیدگاه های خود درباره این رمان پرداختند. 

جمع بندی این نظرات به شرح ارائه می گردد:

خلاصه داستان «بادبادک باز»:

شخصیت اصلی داستان کودکی به‌نام امیر از قوم پشتون و از طبقه مرفه قبل از ظهور طالبان  است که با حسن، کودک نوکر خانه‌زاد پدرش که شیعه و از قوم هزاره است بزرگ شده و دوستی عمیق وکودکانه‌ای دارند. امیر، حسن را دوست دارد، اما از توجه بیش از حد پدرش به حسن حرص می‌خورد. اما حسن ضمن قبولی فرودستی خود در برابر امیر، محبت و تعصب خالصانه‌ای به او دارد. حسن از سر همین تعصب به امیر، مورد ضرب و شتم و تجاوز پسران شرور محله واقع می‌شود، اما امیر به او خیانت کرده و باعث رفتن حسن و پدرش از خانه‌شان می‌شود. خیانت امیر به دوست تمام عیار خود گناه نابخشودنی است که در سراسر داستان و گذشت سالیان و حتی هجرت ناخواسته از افغانستان گلوی امیر را فشار می‌دهد. احساس گناه امیر پس از سال‌ها دوری از افغانستان، با یک تفن او را راهی کشورش می‌کند تا در دل خطر طالبان، پسر حسن را نجات دهد و...

نگاهی به داستان:

«بادبادک باز» اولین رمان نویسنده افغان، خالد حسینی است که در سال 2003 در آمریکا منتشر شد. این رمان پس از مدتی مهجوریت، به یک‌باره شهرت یافت و فروش بسیاری در آمریکا و اروپا به دست آورد. برای دلایل شهرت این رمان مواردی مانند هم‌زمانی با حوادث 11 سپتامبر، ظهور رسانه‌ای طالبان در دنیا، نیاز نویسنده به دیده شدن رمانش در بین مردم آمریکا، حمایت کنگره آمریکا به دلیل مطابقت با سیاست‌هایش و... مطرح می‌شود و پوشیده نیست که خالد حسینی آمریکا دوستی خود را به وضوح در طول داستان نشان داده و تصوییر مثبتی از حضور آمریکا در افغانستان و برخورد با افغان‌ها ارائه کرده است.

خالد حسینی در رمان بادبادک باز با استفاده از بستر جامعه، قومیت و تاریخ معاصر افغانستان به روایت داستان شخصیتی می‌پردازد که به دلیل خیانت به دوستش همواره احساس گناه دارد. اگرچه رمان خالد حسینی در فضای ذهنیت و احساسات شخصیت اصلی داستانش پیش می‌رود، اما حادثه‌ها هم به مرور رخ داده و خواننده را درگیر اتفاقات می‌کند.

در حالی که بخش‌های ابتدایی رمان کم‌کشش و گاه خسته کننده است، اما زبان ساده و قلم روان نویسنده عامل جاذبه کتاب است. همچنین شخصیت پردازی خوب و توصیفات قوی در داستان مشهود است. شباهت و نزدیکی فرهنگ افغانستان با ایران نیز عاملی است که خواننده ایرانی را مشتاق به رمان بادبادک باز می‌کند. اما ضعف نویسنده در داستان‌پردازی پیداست و برخی صحنه‌ها و حوادث خالی از قوت و قدرت یک نویسنده حرفه‌ای به نظر می‌رسد.

شاید نقطه قوت رمان بادبادک باز، نشان دادن مصایب و پیامدهای فاجعه بار تعصب‌های قومی و نژادی و تفرقه و اختلافات داخلی یک ملت باشد که روزگار ناخوشی را برای مردم به وجود می‌آورد و البته باید درس عبرتی برای ملت‌های دیگر باشد.

در مجموع «بادبادک باز» رمانی جالب از گوشه‌ای از فرهنگ و تاریخ معاصر افغانستان است که با وجود ضعف‌ها و انتقادهایش، قابل پیشنهاد به مخاطب جوان کتابخوان و بزرگسالان رمان‌خوانی است که حداقل اطلاعاتی از وضعیت کشور افغانستان داشته باشد.  

به اطلاع می‌رساند، کتاب منتخب نهمین نشست لذت کتاب، رمان «بادبادک باز» نوشته خالد حسینی است. شما را به خوانش این رمان و حضور در نشست نهم لذت کتاب دعوت می‌کنیم.

 

هشتمین نشست صمیمی لذت کتاب روز پنجشنبه 3 دی ماه در کتابخانه دکتر جوادی یزد برگزار شد و کتاب «روزی که تقدیرم را نوشتی» نوشته زهرا ژیان اول مورد نقد و بررسی کتابداران یزدی قرار گرفت. جمع بندی نظر حاضران به شرح زیر ارائه می‌گردد:

خلاصه داستان:

«ثریا» کودکی است که پدر و مادرش معتاد هستند و خانه‌شان محل رفت و آمد معتادان است. در یکی از شب‌نشینی‌ها، مرد پولداری به نام «علی‌خان» عاشق ثریا می‌شود و با رضایت پدر و مادر، ثریا به ازدواج خان در می‌آید. ثریا در عالم کودکی خود، خیال می‌کند خان او را به فرزندی برده است و احساس پدری نسبت به او دارد. اما بعد از مدتی متوجه ماجرا می‌شود و زندگی جدیدی را با خان آغار می‌کند. زندگی او با حوادث و فراز و نشیب‌های فراوان و تکان‌دهنده‌ای همراه می‌شود و در نهایت تقدیری متفاوت برایش رقم می‌خورد.

نگاهی به داستان:

«روزی که تقدیرم را نوشتی» اولین داستان منتشر شده از زهرا ژیان‌اول است که اواسط سال 94 منتشر شده است. تکیه نویسنده در داستان، بر معضلات اجتماعی و آسیب‌هایی است که متوجه زنان و دختران جوان می‌شود. اعتیاد، پول‌پرستی، سوءظن، اغفال، افتادن در دام شیادان و... از جمله مسائلی است که به نوعی در داستان به آن پرداخته می‌شود. نویسنده در نشان دادن ضعف و قدرت یک زن کوشش کرده و زن‌های داستان او به دو دسته تقسیم می‌شوند. عده‌ای غفلت‌زده هستند و پیرو هوای نفس خود، و عده‌ای نیز با ایمان و قوی به نیروی وجودی خویش.

داستان کشش خوبی دارد و کتاب را در دست خواننده نگه می‌دارد، اما از منظر فنون داستان‌پردازی دچار ضعف‌های آشکاری است. حوادث مهم داستان بدون پیش‌زمینه و تقریباً خالی از منطق داستانی رخ می‌دهد و پذیرش آن برای مخاطب سخت می‌نماید.

خروج نویسنده از فضای داستان و لحن مستقیم او در موعظه و نصیحت‌ کردن خواننده، اشکال دیگر داستان است که به خصوص در فصل آخر نمود بیشتری دارد. پایان‌بندی داستان نیز می‌توانست قوی‌تر و حرفه‌ای‌تر باشد که البته اولین اثر منتشر شده هر نویسنده‌ای می‌تواند چنین ضعف‌هایی را نیز به همراه داشته باشد.

در مجموع داستان «روزی که تقدیرم را نوشتی» داستانی ساده و مناسب برای مخاطب جوان و بزرگسالان به نظر می‌رسد که در ابتدای راه داستان‌خوانی هستند و به داستان‌های ایرانی علاقه دارند.

به اطلاع همکاران عزیز و علاقه مندان به نشست‌های لذت کتاب می‌رساند رمان «روزی که تقدیرم را نوشتی» نوشته نویسنده یزدی خانم زهرا ژیان اول به عنوان کتاب مورد مطالعه برای هشتمین نشست «لذت کتاب» انتخاب شده است.

 

نشست هشتم با حضور نویسنده محترم کتاب در یکی از کتابخانه‌های یزد برگزار خواهد شد و تاریخ نشست به زودی اعلام می شود.

هفتمین نشست صمیمی «لذت کتاب» با محوریت کتاب «ناتور دشت» نوشته «جی. دی. سلینجر» در کتابخانه فرخی یزدی شهر یزد برگزار گردید. در ادامه می‌توانید جمع‌بندی مطالب کتابداران و همکاران حاضر در این نشست را مطالعه نمایید:

خلاصه داستان ناتور دشت:

«هولدن کالفیلد» نوجوانی است که راویِ چند روز از زندگی خود می‌شود. هولدن در مدرسه شبانه‌روزی «پنسی» تحصیل می‌کند و حالا در آستانه کریسمس به‌علت ضعف تحصیلی، از دبیرستان اخراج شده و باید به خانه‌شان در نیویورک برگردد.

تمام ماجراهای داستان طی سه روزی که هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می‌شود اتفاق می‌افتد. او می‌خواهد تا چهارشنبه، که نامه مدیر راجع به اخراج او به دست پدر و مادرش می‌رسد و آب‌ها کمی از آسیاب می‌افتد، به خانه بازنگردد. به همین خاطر، از زمانی که از مدرسه خارج می‌شود، دو روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری می‌کند و این دو روز سفر و گشت‌وگذار، نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و ازدست‌دادن معصومیتش در جامعه پرهرج‌ و مرج آمریکا.

نگاهی به داستان:

«ناتور دشت» داستان نوجوانی است که با حضور در دنیای بزرگ‌ترها با نگاهی انتقادی به جامعه پیرامون خود می‌نگرد و از دنیای تاریک و پوچ آدم بزرگ‌ها و نابودی ارزش‌های پاک انسانی گلایه می‌کند. عمده‌ترین ویژگی این رمان، ادبیات خاص و توأم با الفاظ و اتفاقات رکیک است که شاید در وهله اول مخاطب را از ادامه خواندن باز نگه دارد و به همین دلیل، رمانی مخصوص رمان‌خوان‌های حرفه‌ای است. اما ناتور دشت نیز مانند بسیاری از دیگر رمان‌ها یک ظاهر دارد و یک باطن. اگرچه ظاهر آن کمی زننده به نظر می‌آید، اما با تامل در مفاهیمی که هولدن نوجوان از دنیای پیرامون ما روایت می‌کند، مقصود و منظور نویسنده بهتر قابل درک خواهد شد.

آنچه از این رمان برداشت می‌شود، تصویرگری جامعه مدرن آمریکایی به خصوص پس از جنگ جهانی است که توسط یک نویسنده آمریکایی رخ می‌دهد. هولدن نوجوان در هر واقعه و با هر مواجهه‌ای، معیارهای حاکم بر جامعه آمریکایی را نشان می‌دهد و البته این معیارهاو  ارزش‌ها را زیر سوال می‌برد. او نوجوانی است که هنوز خودش را با ارزش‌های بزرگ‌ترها آلوده نساخته و با قلبی پاک می‌خواهد نشان‌دهنده وضعیت پریشان و دروغین جامعه خود باشد. جالب اینکه تنها مواجهه راستین و عاطفی هولدن، با خواهر خردسال خود است و این نشان می‌دهد که دنیای کودکی و نوجوانی برخلاف دنیای بزرگ‌ترها همیشه پاک و دست‌‌نخورده است.

ناتور دشت را می‌توان یک جامعه شناسی عوامانه نامید که بی‌پرده به نقد رفتار آدم‌ها می‌پردازد.

در مجموع داستان «ناتور دشت» داستانی با ادبیات کوچه-بازاری و بدون تقید به ادب، دارای مفاهیم فکری و جامعه‌شناسانه است که برای پیشنهاد به خوانندگان حرفه‌ای رمان و داستان و علاقه‌مندان به رمان‌های آمریکایی و پرحادثه مناسب است. جمع‌بندی حاضران در نشست بر این بود که ناتوردشت به نوجوانان و جوانانی که به صورت خاص رمان مطالعه نکرده‌اند، پیشنهاد نشود.

ششمین نشست صمیمی «لذت کتاب» با محوریت کتاب «هستی» نوشته «فرهاد حسن زاده» در کتابخانه امام علی(ع) شهر یزد برگزار گردید. جمع بندی مطالب کتابداران و همکاران حاضر در این نشست را به شرح زیر به اطلاع می‌رساند.

خلاصه داستان هستی:

«هستی» داستان دختر نوجوانی‌ است که دوست دارد کارهای پسرانه بکند. با شروع جنگ و مهاجرت آنها به ماهشهر و اتفاقاتی که سر راه هستی و خانواده‌اش قرار می‌گیرد، نگاه هستی به آدم‌ها و محیط اطرافش عوض می‌شود. او به مدد قرارگیری در یک موقعیت ناخواسته، پوست می‌اندازد و بزرگ می‌شود و با پدرش رابطه عاطفی جدیدی در پیش می‌گیرد.

نگاهی به داستان:

داستان «هستی» داستانی شیرین، روان و ساده است که ویژه نوجوانان و جوانان به نگارش درآمده است. در وهله اول، جذابیت طرح جلد هنرمندانه کتاب، مخاطب و به خصوص نوجوانان را به سمت کتاب سوق می‌دهد.

داستان «هستی» در بستر جنگ و دفاع مقدس روایت می‌شود و از آنجا که آشنایی نوجوانان با دفاع مقدس از طریق کتاب‌ها و داستان‌های نوشته شده در این زمینه است، حساسیت الگوی نشان دادن این دوره تاریخی و حماسی کشور برای نوجوانان بالا می‌رود.

«فرهاد حسن‌زاده» به عنوان نویسنده‌ای که خود طعم جنگ و بمباران و آوارگی را چشیده است، به خوبی توانسته تصاویر واقع‌گرایانه‌ای از جنگ به خواننده بدهد. و البته در روایت داستان به این نکته دقت کرده که با وارد کردن حوادث طنزآمیز، از تلخی جنگ و دل‌زدگی از دفاع مقدس برای مخاطب نوجوان بکاهد. چرا که نمی‌توان کام یک نوجوان را مانند بزرگسالان درباره جنگ و غم‌های دفاع مقدس، تلخ کرد. بنابراین، وجود لایه‌های طنز در داستان، از ویژگی‌های مثبت کتاب قلمداد می‌شود.

شخصیت‌پردازی قوی و خوب نویسنده در داستان، مخاطب را پای کتاب می‌نشاند. یک نوجوان می‌تواند به خوبی با شخصیت هستی ارتباط برقرار کند و با او در داستان همراه شود. استفاده از گویش و لهجه آبادانی در داستان نیز به شیرینی داستان افزوده است، اگرچه شاید برخی اصطلاحات و واژه‌ها برای یک نوجوان نامفهوم باشد، اما در مجموع لهجه به اصالت داستان و واقع گرایی آن کمک کرده است.

همچنین، صراحت زبان و صمیمیت گفتگوها موجب ارتباط بیشتر مخاطب با داستان شده است.

نکته قابل توجه اینکه شاید برای برخی از خوانندگان، صفحات ابتدایی کتاب کشش لازم را نداشته باشد، اما ادامه داستان با حوادث پی در پی و گفتگوهای صریح و مشاجرات پدر هستی با دخترش و... جذابیت خود را نشان می‌دهد.

در مجموع داستان «هستی» داستانی زیبا و جذاب برای مخاطبان نوجوان، جوان و حتی بزرگسال- که به داستان‌های شخصیت‌محور، حادثه‌ای و تلخ و شیرین علاقه دارند- به نظر می‌رسد. 

هم‌چنین جمع‌بندی ششمین نشست «لذت کتاب» بر قابل اعتماد بودن کلیه داستان‌های «فرهاد حسن‌زاده» و معرفی آنها به مخاطبان نوجوان است.

 پنجمین نشست صمیمی «لذت کتاب» در کتابخانه مهدی آذریزدی برگزار و نظرات همکاران درباره داستان «پروانه‌ای روی شانه» به اشتراک گذاشته شد. آنچه می‌خوانید، جمع‌بندی مختصر این نشست است.
 

خلاصه داستان:

«پروانه‌ای روی شانه» داستان دو خانواده است که هر کدام جوانی کم‌شنوا دارند و هر یک از اعضای این خانواده با مشکلات خاص خود دست ‌به گریبانند. سیاوش، جوان کم‌شنوا و دانشجوی نقاشی به همراه نرگس، دختر دانشجوی کم‌شنوا در موسسه‌ای مرتبط با کم‌شنوایان به صورت افتخاری کار می‌کنند. سیاوش به نرگس علاقه‌مند است و سعی در شناخت بیشتر او دارد، اما نرگس از این موضوع آگاه نیست. منیر و منصوره، دو مادر داستان، درگیر در مشکلاتی هستند که خود را مقصر آن می‌دانند. مسعود، پدر نرگس هم گرفتاری‌های درونی و شخصی دارد و خود و خانمش را مسبب این مشکلات می‌داند و...

نگاهی به داستان:

«پروانه‌ای روی شانه» داستانی اجتماعی و روانشناسانه است که در قالبی متفاوت، با 5 راوی روایت می‌شود. این تعدد راوی گاه منقطع و پراکنده و گاه شیرین و کشش‌دار می‌شود. این داستان اگرچه نمایی از زندگی و دنیای افراد کم‌شنوا است، اما محدود به این سوژه نشده و توانسته چند موضوع دیگر را در خود خلق کند.

شخصیت‌های داستان، مشکلات خود را ناشی از خود و ناتوان بودن خود می‌دانند، این نگاه باعث از خود بیگانگی آنها می‌شود و از خودبیگانگی نیز به »تنهایی» منجر می‌گردد.

داستان ناصح را می‌توان داستان «تنهایی آدم‌ها» نامید، اگرچه پایان داستان با امید تمام می‌شود. این مساله چندبار در کتاب مستقیم و غیرمستقیم مطرح می‌شود و دلیل آن نیز، از خود بیگانگی و «خودمقصر پنداری» در مشکلات است. در انتها وقتی هرکدام از 5 شخصیت، از پیله تنهایی خود بیرون می‌آیند و گذشته خود را فراموش می‌کنند، روح امید در بین آنها جریان می‌یابد و به زندگی لبخندی دوباره می‌زنند.

ناصح داستانش را با نثری روان، ساده و پاکیزه روایت کرده و اگرچه می‌توانست از حجم کتاب بکاهد و پرداخت برخی ذهنیات فلسفی شخصیت‌ها را کم کند، اما در مجموع داستان بی‌آزار و روانخوانی به نگارش درآورده است.

مخاطب شناسی داستان:

داستان «پروانه‌ای روی شانه» به دلیل طرح برخی مفاهیم فکری و روانشناسی، به مخاطب نا آشنا با رمان و داستان و خواننده غیرحرفه‌ای توصیه نمی‌شود. اما مناسب برای مخاطب رمان‌خوان جوان و میان‌سال است.

 در سومین نشست «لذت کتاب» که در کتابخانه رسالت شهید یزد برگزار شد، داستان «روی ماه خداوند را ببوس» نوشته مصطفی مستور به بحث و نظر گذاشته شد که جمع‌بندی مختصر نظرات همکاران به شرح زیر اعلام می‌گردد.

روی ماه خداوند را ببوس/ مصطفی مستور/ نشر مرکز

خلاصه داستان:

یونس دانشجوی دکتری فلسفه است. او می خواهد رساله‌اش را که درباره «تحلیل جامعه شناسی عوامل خودکشی دکتر محسن پارسا» است، به پایان برساند تا هم شرط پدر نامزدش- سایه- را، که برای ازدواج آنها گذاشته است، به انجام برساند و هم به آخرین مرحله درسش پایان دهد. سایه، دانشجوی کارشناسی ارشد الهیات است و اعتقاد و باوری محکم دارد. یونس نه سال پیش دیدگاه مذهبی دیگری داشت و علت انتخاب رشته فلسفه او فقط به دلیل دفاع فلسفی از حریم دین بوده است. اما حالا دیدگاه مذهبی یونس عوض شده است. مهرداد دوست یونس بعد از 9 سال از آمریکا می‌آید. او در آمریکا ازدواج کرده و جولیا همسرش دو سال پیش سرطان گرفته و پزشکان گفته‌اند که امیدی به زندگی او نیست. یونس درگیر سوالات مهم اعتقادی و فلسفی می‌شود که: (آیا خدایی هست؟ اگر هست چرا آدم‌ها این همه مشکل و مریضی دارند؟ و...  سایه به خاطر تزلزل اعتقادی یونس و شک او در وجود خدا،  از او کناره گیری می‌کند.

 

یونس در تحقیقاتش می‌فهمد که دکتر پارسا عاشق مهتاب بوده و پس از یافتن مهتاب، علت خودکشی دکتر پارسا را می‌یابد.

 

نگاهی به داستان:

«روی ماه خداوند را ببوس» داستان بلند فکری،اعتقادی است که تلاش می‌کند الگوهای متفاوت خداشناسی انسان‌ها را نشان دهد. شخصیت دکتر پارسا تیپ افرادی است که در زندگی صرفاً به عقل محاسبه‌گر و قوانین ریاضی و فیزیک اعتماد دارند و ورای محاسبات علمی خود چیزی را نمی‌پذیرند. معمای خودکشی دکتر پارسا را نیز مهتاب، دانشجوی او، با زبانی نمادین فاش می‌کند. پارسا ناگهان عاشق می‌شود و احساسی را تجربه می‌کند که با هیچ قانونی نمی‌توان آن را اندازه گرفت و مختصاتش را به دست آورد. برای همین به قول مهتاب، گیج شد و فرو رفت و رفت تا کوچک و کوچک‌تر شد و از ارتفاع فرو افتاد و تباه شد.

 

شخصیت دیگر داستان، «مهرداد» است که در عین دوستی با یونس، از جوانی تمایلات مذهبی نداشته است. اما حالا که همسرش به بیماری لاعلاجی مبتلا شده، در بن بست، به دنبال راهی برای شفای همسرش از خدا می‌گردد.(88)

 

در کنار این شخصیت‌ها، در میانه داستان، با یک راننده تاکسی آشنا می‌شویم که نه با فلسفه و حساب و کتاب، بلکه با شهود خود به خدا ایمان  دارد و به قول علیرضا: حتی صدای نیایش سوسک‌ها را هم می‌شنود. اما شخصیتی مثل «سایه»، نامزد یونس هم هست که تحصیل‌کرده است و با عقل و احساس، خدا را باور دارد.

 

شک یونس به وجود خدا و فلسفه هستی، تا انتها ادامه دارد، اما معلوم نیست مبداء شکاکیت او نسبت به وجود خدا از کجا شروع می‌شود. او در سومین صفحه از کتاب، درحالی که نظاره‌گر تابلوی متحرک فرودگاه است، ناگهان از خود می‌پرسد: «خداوندی هست؟» و این سوال او بدون هیچ پیش‌زمینه و حادثه قبلی رخ می‌دهد که شتابزدگی نویسنده را نشان می‌دهد. اما در پایان داستان، وقتی با دلیل خودکشی دکتر پارسا و نامه علیرضا مواجه می‌شود و خود را درگیر معصومیت کودکانی می‌کند که می‌خواهند بادبادک‌های خود را به آسمان، جایی که به خدا برسد، بفرستند، گویی او نیز دوباره به خدا می‌رسد.

 

درباره زمان نگارش داستان(اواخر دهه 70) باید این نکته را یادآور شد که بخشی از فضای فکری جامعه آن روز، درگیر بحث‌ها و مناظرات فلسفی و اعتقادی شبه‌روشنفکران و عالمان دینی در باب معرفت به خدا و دین‌داری بوده و آن وضعیت در انتخاب سوژه و نگارش داستان موثر بوده است.

 

در مجموع داستان «روی ماه خداوند را ببوس» داستانی فکری و کم‌حجم و مناسب برای علاقمندان به داستان‌های جدی در رده سنی جوان و بزرگسال و به خصوص خوانندگان حرفه‌ای ارزیابی می‌شود.