- ۹۴/۰۵/۱۲
- ۰ نظر
پنجمین نشست صمیمی «لذت کتاب» در کتابخانه مهدی آذریزدی برگزار و نظرات همکاران درباره داستان «پروانهای روی شانه» به اشتراک گذاشته شد. آنچه میخوانید، جمعبندی مختصر این نشست است.
خلاصه داستان:
«پروانهای روی شانه» داستان دو خانواده است که هر کدام جوانی کمشنوا دارند و هر یک از اعضای این خانواده با مشکلات خاص خود دست به گریبانند. سیاوش، جوان کمشنوا و دانشجوی نقاشی به همراه نرگس، دختر دانشجوی کمشنوا در موسسهای مرتبط با کمشنوایان به صورت افتخاری کار میکنند. سیاوش به نرگس علاقهمند است و سعی در شناخت بیشتر او دارد، اما نرگس از این موضوع آگاه نیست. منیر و منصوره، دو مادر داستان، درگیر در مشکلاتی هستند که خود را مقصر آن میدانند. مسعود، پدر نرگس هم گرفتاریهای درونی و شخصی دارد و خود و خانمش را مسبب این مشکلات میداند و...
نگاهی به داستان:
«پروانهای روی شانه» داستانی اجتماعی و روانشناسانه است که در قالبی متفاوت، با 5 راوی روایت میشود. این تعدد راوی گاه منقطع و پراکنده و گاه شیرین و کششدار میشود. این داستان اگرچه نمایی از زندگی و دنیای افراد کمشنوا است، اما محدود به این سوژه نشده و توانسته چند موضوع دیگر را در خود خلق کند.
شخصیتهای داستان، مشکلات خود را ناشی از خود و ناتوان بودن خود میدانند، این نگاه باعث از خود بیگانگی آنها میشود و از خودبیگانگی نیز به »تنهایی» منجر میگردد.
داستان ناصح را میتوان داستان «تنهایی آدمها» نامید، اگرچه پایان داستان با امید تمام میشود. این مساله چندبار در کتاب مستقیم و غیرمستقیم مطرح میشود و دلیل آن نیز، از خود بیگانگی و «خودمقصر پنداری» در مشکلات است. در انتها وقتی هرکدام از 5 شخصیت، از پیله تنهایی خود بیرون میآیند و گذشته خود را فراموش میکنند، روح امید در بین آنها جریان مییابد و به زندگی لبخندی دوباره میزنند.
ناصح داستانش را با نثری روان، ساده و پاکیزه روایت کرده و اگرچه میتوانست از حجم کتاب بکاهد و پرداخت برخی ذهنیات فلسفی شخصیتها را کم کند، اما در مجموع داستان بیآزار و روانخوانی به نگارش درآورده است.
مخاطب شناسی داستان:
داستان «پروانهای روی شانه» به دلیل طرح برخی مفاهیم فکری و روانشناسی، به مخاطب نا آشنا با رمان و داستان و خواننده غیرحرفهای توصیه نمیشود. اما مناسب برای مخاطب رمانخوان جوان و میانسال است.