- ۹۴/۰۵/۱۳
- ۰ نظر
ششمین کتاب منتخب برای نشست لذت کتاب، داستان «هستی» نوشته فرهاد حسن زاده
بـخــوانـــیــد و بــیــایــیــد بــنــشــیــنــیــم دور هــم؛
تــا دربــاره ایــن کـــــتــــــابـــــــــــــ صــحــبــت کــنــیــم...
ششمین کتاب منتخب برای نشست لذت کتاب، داستان «هستی» نوشته فرهاد حسن زاده
بـخــوانـــیــد و بــیــایــیــد بــنــشــیــنــیــم دور هــم؛
تــا دربــاره ایــن کـــــتــــــابـــــــــــــ صــحــبــت کــنــیــم...
پنجمین نشست صمیمی «لذت کتاب» در کتابخانه مهدی آذریزدی برگزار و نظرات همکاران درباره داستان «پروانهای روی شانه» به اشتراک گذاشته شد. آنچه میخوانید، جمعبندی مختصر این نشست است.
خلاصه داستان:
«پروانهای روی شانه» داستان دو خانواده است که هر کدام جوانی کمشنوا دارند و هر یک از اعضای این خانواده با مشکلات خاص خود دست به گریبانند. سیاوش، جوان کمشنوا و دانشجوی نقاشی به همراه نرگس، دختر دانشجوی کمشنوا در موسسهای مرتبط با کمشنوایان به صورت افتخاری کار میکنند. سیاوش به نرگس علاقهمند است و سعی در شناخت بیشتر او دارد، اما نرگس از این موضوع آگاه نیست. منیر و منصوره، دو مادر داستان، درگیر در مشکلاتی هستند که خود را مقصر آن میدانند. مسعود، پدر نرگس هم گرفتاریهای درونی و شخصی دارد و خود و خانمش را مسبب این مشکلات میداند و...
نگاهی به داستان:
«پروانهای روی شانه» داستانی اجتماعی و روانشناسانه است که در قالبی متفاوت، با 5 راوی روایت میشود. این تعدد راوی گاه منقطع و پراکنده و گاه شیرین و کششدار میشود. این داستان اگرچه نمایی از زندگی و دنیای افراد کمشنوا است، اما محدود به این سوژه نشده و توانسته چند موضوع دیگر را در خود خلق کند.
شخصیتهای داستان، مشکلات خود را ناشی از خود و ناتوان بودن خود میدانند، این نگاه باعث از خود بیگانگی آنها میشود و از خودبیگانگی نیز به »تنهایی» منجر میگردد.
داستان ناصح را میتوان داستان «تنهایی آدمها» نامید، اگرچه پایان داستان با امید تمام میشود. این مساله چندبار در کتاب مستقیم و غیرمستقیم مطرح میشود و دلیل آن نیز، از خود بیگانگی و «خودمقصر پنداری» در مشکلات است. در انتها وقتی هرکدام از 5 شخصیت، از پیله تنهایی خود بیرون میآیند و گذشته خود را فراموش میکنند، روح امید در بین آنها جریان مییابد و به زندگی لبخندی دوباره میزنند.
ناصح داستانش را با نثری روان، ساده و پاکیزه روایت کرده و اگرچه میتوانست از حجم کتاب بکاهد و پرداخت برخی ذهنیات فلسفی شخصیتها را کم کند، اما در مجموع داستان بیآزار و روانخوانی به نگارش درآورده است.
مخاطب شناسی داستان:
داستان «پروانهای روی شانه» به دلیل طرح برخی مفاهیم فکری و روانشناسی، به مخاطب نا آشنا با رمان و داستان و خواننده غیرحرفهای توصیه نمیشود. اما مناسب برای مخاطب رمانخوان جوان و میانسال است.
پنجمین نشست صمیمی «لذت کتاب» با حضور جمعی از کتابداران و همکاران در کتابخانه مهدی آذریزدی برگزار شد.
در این نشست، رمان «پروانهای روی شانه» نوشته بهنام ناصح مورد بررسی حاضران قرار گرفت.
گفتنی است، خانم «زهرا ژیان اول» رماننویس یزدی که رمان عامه پسند «روزی که تقدیرم را نوشتی» به قلم او به تازگی توسط انتشارات پرسمان منتشر شده، مهمان ویژه این نشست بود.
به اطلاع میرساند پنجمین نشست «لذت کتاب» با محوریت مطالعه داستان «پروانهای روی شانه» نوشته بهنام ناصح، سه شنبه 6 مردادماه ساعت 9:30 صبح در کتابخانه مهدی آذریزدی برگزار میگردد. از کلیه همکاران ارجمند برای حضور در این جمع صمیمی دعوت میشود.
به اطلاع میرساند پنجمین نشست «لذت کتاب» با محوریت رمان «پروانهای روی شانه» نوشته بهنام ناصح (نشر آموت) بعد از ماه مبارک رمضان در کتابخانه مهدی آذریزدی برگزار میگردد. شما را به مطالعه این کتاب و حضور در نشست پنجم دعوت مینماییم.
چهارمین نشست «لذت کتاب» با محوریت مطالعه کتاب «شهر خدا» اثر حجه الاسلام علیرضا پناهیان، با حضور مدیرکل محترم و جمعی از همکاران در کتابخانه امام علی(ع) برگزار شد. جمع بندی نظرات همکاران درخصوص کتاب «شهر خدا» به شرح زیر ارائه میگردد.
شهر خدا / علیرضا پناهیان/ انتشارات بیان معنوی
کتاب شهر خدا اولین کتابی است که از سخنرانیهای خطیب معروف، حجه الاسلام پناهیان تهیه و منتشر شده است. این سخنرانی مربوط به ماه مبارک رمضان است که پس از پیادهسازی، ویرایش و تنظیم شده و در قالب کتاب شهر خدا چاپ شده است.
کتاب از 8 بخش به اضافه بخش فهرستها تشکیل شده که هر بخش، خود به مباحث جزئیتری تقسیم میشود. این تقسیم بندی از جمله مزایای کتاب است که با درج کلمات کلیدی و نکات اساسی در حاشیه هر صفحه امکان آشنایی مخاطب با موضوعی که در هر صفحه به آن پرداخته شده را فراهم میکند.
رویکرد عمده کتاب، بیان شیرینیها و اسرار حکمتآمیز ماه مبارک رمضان است. درواقع روال طرح مباحث بر پایه «تبشیر» است و زیباییها و نتایج شیرین روزهداری و تقوا و تزکیه در این ماه مطرح میشود. با همین رویکرد است که تلاش میشود روزهداری به یک عمل ساده و شیرین برای مومنان تشریح شده و از پیچیدگیهایی که گاه در برخی منابع درباره روزهداری مطرح میشود، در این کتاب خبری نیست. همچنین استناد به آیات و روایات، مستند بودن و قابل اعتماد بودن مباحث را برای مخاطب به ارمغان میآورد.
اما عمده ویژگی کتاب «شهر خدا» را باید در بیان عاطفی و ادبیات عارفانه جستجو کرد. طرح مباحث در قالب این زبان احساسی و دلنشین، آرامشی به مخاطب میدهد تا بتواند مطالعه کتاب را ادامه دهد. به عبارتی، بعد عاشقانه ارتباط با خداوند با نثری شیرین و زیبا به خوبی در کتاب ترسیم شده است. اما همین مساله میتواند به «فرّار بودن مباحث» و کاهش ماندگاری آن در ذهن مخاطب کمک کند.
بر همین اساس، میتوان کتاب شهر خدا را شروعی مناسب برای مطالعات عمیقتر و جدیتر در حوزه مباحث روزهداری و حکمتهای ماه رمضان محسوب کرد.
در مجموع کتاب «شهر خدا» اثری عرفانی و روان در موضوع روزهداری و ماه مبارک رمضان برآورد میشود که مطالعه آن هم برای عامه مردم در رده سنی جوان و بزرگسال و هم برای مخاطبین خاص و به خصوص برای طلاب جوان توصیه میشود.
در سومین نشست «لذت کتاب» که در کتابخانه رسالت شهید یزد برگزار شد، داستان «روی ماه خداوند را ببوس» نوشته مصطفی مستور به بحث و نظر گذاشته شد که جمعبندی مختصر نظرات همکاران به شرح زیر اعلام میگردد.
روی ماه خداوند را ببوس/ مصطفی مستور/ نشر مرکز
خلاصه داستان:
یونس دانشجوی دکتری فلسفه است. او می خواهد رسالهاش را که درباره «تحلیل جامعه شناسی عوامل خودکشی دکتر محسن پارسا» است، به پایان برساند تا هم شرط پدر نامزدش- سایه- را، که برای ازدواج آنها گذاشته است، به انجام برساند و هم به آخرین مرحله درسش پایان دهد. سایه، دانشجوی کارشناسی ارشد الهیات است و اعتقاد و باوری محکم دارد. یونس نه سال پیش دیدگاه مذهبی دیگری داشت و علت انتخاب رشته فلسفه او فقط به دلیل دفاع فلسفی از حریم دین بوده است. اما حالا دیدگاه مذهبی یونس عوض شده است. مهرداد دوست یونس بعد از 9 سال از آمریکا میآید. او در آمریکا ازدواج کرده و جولیا همسرش دو سال پیش سرطان گرفته و پزشکان گفتهاند که امیدی به زندگی او نیست. یونس درگیر سوالات مهم اعتقادی و فلسفی میشود که: (آیا خدایی هست؟ اگر هست چرا آدمها این همه مشکل و مریضی دارند؟ و... سایه به خاطر تزلزل اعتقادی یونس و شک او در وجود خدا، از او کناره گیری میکند.
یونس در تحقیقاتش میفهمد که دکتر پارسا عاشق مهتاب بوده و پس از یافتن مهتاب، علت خودکشی دکتر پارسا را مییابد.
نگاهی به داستان:
«روی ماه خداوند را ببوس» داستان بلند فکری،اعتقادی است که تلاش میکند الگوهای متفاوت خداشناسی انسانها را نشان دهد. شخصیت دکتر پارسا تیپ افرادی است که در زندگی صرفاً به عقل محاسبهگر و قوانین ریاضی و فیزیک اعتماد دارند و ورای محاسبات علمی خود چیزی را نمیپذیرند. معمای خودکشی دکتر پارسا را نیز مهتاب، دانشجوی او، با زبانی نمادین فاش میکند. پارسا ناگهان عاشق میشود و احساسی را تجربه میکند که با هیچ قانونی نمیتوان آن را اندازه گرفت و مختصاتش را به دست آورد. برای همین به قول مهتاب، گیج شد و فرو رفت و رفت تا کوچک و کوچکتر شد و از ارتفاع فرو افتاد و تباه شد.
شخصیت دیگر داستان، «مهرداد» است که در عین دوستی با یونس، از جوانی تمایلات مذهبی نداشته است. اما حالا که همسرش به بیماری لاعلاجی مبتلا شده، در بن بست، به دنبال راهی برای شفای همسرش از خدا میگردد.(88)
در کنار این شخصیتها، در میانه داستان، با یک راننده تاکسی آشنا میشویم که نه با فلسفه و حساب و کتاب، بلکه با شهود خود به خدا ایمان دارد و به قول علیرضا: حتی صدای نیایش سوسکها را هم میشنود. اما شخصیتی مثل «سایه»، نامزد یونس هم هست که تحصیلکرده است و با عقل و احساس، خدا را باور دارد.
شک یونس به وجود خدا و فلسفه هستی، تا انتها ادامه دارد، اما معلوم نیست مبداء شکاکیت او نسبت به وجود خدا از کجا شروع میشود. او در سومین صفحه از کتاب، درحالی که نظارهگر تابلوی متحرک فرودگاه است، ناگهان از خود میپرسد: «خداوندی هست؟» و این سوال او بدون هیچ پیشزمینه و حادثه قبلی رخ میدهد که شتابزدگی نویسنده را نشان میدهد. اما در پایان داستان، وقتی با دلیل خودکشی دکتر پارسا و نامه علیرضا مواجه میشود و خود را درگیر معصومیت کودکانی میکند که میخواهند بادبادکهای خود را به آسمان، جایی که به خدا برسد، بفرستند، گویی او نیز دوباره به خدا میرسد.
درباره زمان نگارش داستان(اواخر دهه 70) باید این نکته را یادآور شد که بخشی از فضای فکری جامعه آن روز، درگیر بحثها و مناظرات فلسفی و اعتقادی شبهروشنفکران و عالمان دینی در باب معرفت به خدا و دینداری بوده و آن وضعیت در انتخاب سوژه و نگارش داستان موثر بوده است.
در مجموع داستان «روی ماه خداوند را ببوس» داستانی فکری و کمحجم و مناسب برای علاقمندان به داستانهای جدی در رده سنی جوان و بزرگسال و به خصوص خوانندگان حرفهای ارزیابی میشود.
سومین نشست لذت کتاب در کتابخانه رسالت شهید شهرستان یزد برگزار شد.
دومین نشست «لذت کتاب» با موضوع رمان «سهم من» روز پنجشنبه 91/03/21 با حضور جمعی از کتابداران در کتابخانه امام علی(ع) تشکیل شد. جمعبندی مختصر نظرات و دیدگاههای حاضرین در جلسه برای اطلاع و بهرهمندی کسانی که امکان حضور در جلسه را نداشتند، به شرح زیر اطلاعرسانی میشود.
خلاصه داستان:
معصومه، قهرمان داستان، در نوجوانی به همراه خانوادهاش از قم به تهران میآیند. در همین دوران، او در راه مدرسه به شاگرد یک داروخانه دل میبازد. دخالت خانواده معصومه اما باعث میشود که او خیلی زود این عشق نوجوانی را فراموش کند و به سنت معمول با خواستگاری به عقد حمید در بیاید. حمید که درگیر مبارزهی سیاسی با رژیم پهلوی است، اغلب اوقاتش را با «دوستانش» میگذراند. به همین خاطر خانواده او تصمیم میگیرند با خواستگاری معصومه برای او، حمید را علیرغم میلاش «خانه و زندگیدار» کنند تا شاید به این ترتیب شور فعالیت سیاسی از سرش خارج شود. زندگی اما به ترتیبی که خانودهی حمید امید بسته بودند پیش نمیرود. پس از ازدواج، حمید همچنان اغلب اوقات خود را با دوستانش میگذراند و هرقدر مبارزات مردمی بر علیه شاه شدت میگیرد، غیبتهای حمید از خانه هم بیشتر میشود. با پیروزی انقلاب همه چیز عوض میشود. معصومه امیدوار است حالا که مبارزهی حمید به نتیجه رسیده اوضاع خانوادهی او هم تغییر کند. اما طوفان و تلاطم همچنان در زندگی او ادامه مییابد و زندگی او را سالی بعد از سال دیگر در هم میکوبد. جنگ تحمیلی نیز سایه خود را بر سر خانواده معصومه می اندازد و او یک تنه با تمام مصائبش رو در رو میشود و خانوادهاش را به سختی میچرخاند...
نیمنگاهی به رمان:
«سهم من» رمان قابل تحسینی است که با تعلیق و گرهافکنیهای بهجا و مداوم، خواننده را تا آخر پای کتاب مینشاند. خلاقیت نویسنده در خلق حوادث، اجازه نمیدهد داستان را در یک ژانر و موضوع محدود کنید؛ چرا که «سهم من» هم رمانی عاشقانه است، هم از تاریخ معاصر ایران میگوید، هم نقدی است بر جامعه سنتی و متعصب ایران سالهای قبل، هم مناظره سیاسی دارد، هم به مشکلات زنان در جامعه میپردازد و...!
داستان سیر منطقی و قابل درکی دارد و صنیعی توانسته حوادث را به خوبی باورپذیر کند. حوادثی که از پی هم میآیند و بر سر معصومه، قهرمان داستان، آوار میشوند. کثرت حوادث یکی از نکاتی است که برای هر خوانندهای جلوه میکند و شاید در نظر بسیاری، میشد داستان را خلاصهتر نوشت، اما با نگاهی متفاوت، میتوان افسوس خورد که چرا نویسنده با خلاقیتی که در خلق این همه حادثه و تعلیق به کار گرفته، شتابزده از کنار بسیاری از سوژههایش گذشته است. شاید میشد چنین داستانی را بلندتر و حتی درچند جلد نوشت و شاهکاری در داستاننویسی معاصر به وجود آورد. اگرچه با همین سر و شکل هم باید آن را در زمره داستانهای خیلی خوب چند سال اخیر محسوب کرد.
تصویرگری عشق دختر و پسر از نقاط قوت داستان است. نویسنده، دلدادگیها را بدون روتوش و واقعی نشان داده است. اگر جایی عشق از ته دل است، یا جایی دیگر بهجا مانده از دوران کودکی است، یا پسری اشتباهی به دختری که از جنس او نیست، دل میبندد، یا دو جوان عاشق شدهاند، اما راه و رسمش را نمیدانند، با نگاه باورپذیر و واقعی ترسیم و حتی نقد میشود.
نگاه نویسنده به مسائل و حوادث سیاسی و تاریخی ایران، نگاهی تقریباً منصفانه و بدون جهتگیری و حتی سیاهنمایی است. اگر گزاف نباشد، میتوان ادعا کرد که با خواندن«سهم من» یکبار به صورت خلاصه و خودمانی، آسیبشناسی جامعهشناسانه مردم ایران معاصر در نسبت با انقلاب، مذهب و نگاه به زن در دهههای 40 تا 60 را مرور میکنیم.
یکی از اهداف صنیعی در سهم من، تصویر مصائب زنان در خانوادههای متعصبی است که در آنها، مردان برای زنان تصمیم میگیرند. در این خانوادهها نسبت زن، با مرد است که تعریف میشود؛ دختر فلانی، همسر فلانی، مادر فلانی! با این وجود، نویسنده میخواهد با شخصیت و جنگندگی معصومه نشان دهد که یک زن میتواند با همه مشکلاتش، بدون تکیه به مردها زندگیاش را اداره کند و در برابر مصائب مقاومت کند.
در مجموع، «سهم من» رمانی قابل توصیه به نوجوانان رمانخوان، جوانان و بزرگسالان برآورد میشود که هم عامهپسند است و هم نظر خوانندگان رمانهای جدی را جلب خواهد کرد.
اولین نشست صمیمی کتابخوانی جمعی از کتابداران یزد با موضوع نقد و بررسی کتاب «کافه پیانو» برگزار شد. در این نشست که در کتابخانه امام علی(ع) یزد تشکیل شد، کتاب «کافه پیانو» نوشته فرهاد جعفری مورد نقد و بررسی حاضرین قرار گرفته و ویژگیهای آن به بحث گذاشته شد.
با عنایت به اینکه برخی از نکات مطرح شده در آن نشست میتواند مورد استفاده کتابداران در شناخت کتاب و مشاوره به اعضا قرار بگیرد، چکیده مباحث به شرح زیر ارائه میگردد.
عنوان کتاب: کافه پیانو
نویسنده: فرهاد جعفری
انتشارات: چشمه
رده: 800
خلاصه داستان: کافه پیانو داستان روزنامه نگاری است که نشریه خود را به دلایلی تعطیل میکند. او زندگی عاشقانهای با همسرش، پری سیما داشته اما به دلایل جالبی از او جدا شده است. دخترشان گل گیسو با پدرش زندگی میکند اما پری سیما همچنان با همسرش ارتباط تلفنی دارد و دخترش را نیز میبیند. مرد روزنامه نگار برای تهیه مهریه همسرش و از سر بیکاری، کافه پیانو را راه انداخته است. داستان، مجموعه ای از اتفاقات و داستان شخصیتهایی است که در کافه پیانو رفت و آمد دارند.
نگاه همکاران به کتاب:
کافه پیانو را اگرچه نمیتوان به لحاظ فنی یک «رمان» دانست، اما نثر و زبان داستانی آن، گیرا و جذاب است و داستانهای مختلفی که به روایت نویسنده در میآید، معمولاً خواندنی و شیرین است.
فضای داستان را باید فضایی شبه روشنفکری نامید که در آن، برخی داشتهها و آرزوهای طبقه روشنفکر جامعه را به تصویر میکشد. آدمهایی که هرکدام اخلاق خاص و متفاوتی دارند و عصرهای تنهایی خود را در کافه پیانو به نوشیدن قهوه، آن هم با سلیقههای خاص میگذرانند. جعفری حتی از زندگی واقعی خود و تعطیل کردن نشریهاش به دلیل اینکه مردم دنبال نشریات زرد و عامه پسند هستند و اهمیتی به نشریهای که جلوتر از آنها فکر میکند، نمیدهند، دستمایه گرفته و سرخودگیهای اجتماعی شبه روشنفکران با بازگو میکند.
رکگویی و صراحت نویسنده نیز به وضوح در طول داستان دیده میشود و این ویژگی شاید به مزاج برخیها خوش نیاید. چرا که جعفری با صراحت تمام بسیاری از عادات و اخلاق ناپسند جامعه ایرانی را مورد انتقاد قرار داده و افراد را به خاطر نهادینه شدن این عادات، سرزنش میکند.
نثر و جملات کافه پیانو در بسیاری از مواقع اطناب دارد و جزئیاتی توصیف میشود که گاه اضافی به نظر میرسد. البته ذکر جزئیات، بیشتر مربوط به توصیف شخصیتها و خلق و خوی جالب آنهاست که برخی از آنها فوقاالعاده شده است و از ذهن خلاق و خیالپردازی عجیب جعفری حکایت دارد. به عنوان مثال:
«من که فکر میکنم بیشتر عصبیت پلیسها مال همین است که مجبورند دائمِ خدا فشّ و فشّ لعنتیِ این بیسیمها را گوش کنند که مبادا یک وقت رئیسشان کاری باهاشان داشته باشد و آنها به گوش نباشند.
که اگر من جایشان باشم؛ آن قدر میکوبمشان به لبه تیز یک پله سنگی که خرد و خاکشیر شوند. حتا بعدِ آن، ممکن است دو سه باری با چکشی چیزی بکوبم رویشان تا مطمئن شوم دیگر فشّ و فشّ نمیکنند و اعصابم را به هم نمیریزند.»(صفحه 86)
از عمده ضعفهای کافه پیانو، شخصیتپردازی نامناسب و نسبتاً ضعیف است. علاوه بر این، شخصیتها ورود و خروجی نامفهوم در داستان دارند و حتی شخصیتی مثل صفورا یا گل گیسو نیز گاه در میان داستانها گم میشوند و خبری از آنها نمیشود!
در مجموع به نظر میرسد «کافه پیانو» کتابی مناسب برای رده سنی بالاتر از 24 سال و ترجیحاً افراد تحصیلکرده است که اهل داستان و رمانهای جدی هستند.