نهمین نشست لذت کتاب با موضوع رمان «بادبادک باز» 8 بهمن ماه در کتابخانه امام علی(ع) یزد برگزار شد و کتابداران حاضر، به ارائه نظرات و دیدگاه های خود درباره این رمان پرداختند.
جمع بندی این نظرات به شرح ارائه می گردد:
خلاصه داستان «بادبادک باز»:
شخصیت اصلی داستان کودکی بهنام امیر از قوم پشتون و از طبقه مرفه قبل از ظهور طالبان است که با حسن، کودک نوکر خانهزاد پدرش که شیعه و از قوم هزاره است بزرگ شده و دوستی عمیق وکودکانهای دارند. امیر، حسن را دوست دارد، اما از توجه بیش از حد پدرش به حسن حرص میخورد. اما حسن ضمن قبولی فرودستی خود در برابر امیر، محبت و تعصب خالصانهای به او دارد. حسن از سر همین تعصب به امیر، مورد ضرب و شتم و تجاوز پسران شرور محله واقع میشود، اما امیر به او خیانت کرده و باعث رفتن حسن و پدرش از خانهشان میشود. خیانت امیر به دوست تمام عیار خود گناه نابخشودنی است که در سراسر داستان و گذشت سالیان و حتی هجرت ناخواسته از افغانستان گلوی امیر را فشار میدهد. احساس گناه امیر پس از سالها دوری از افغانستان، با یک تفن او را راهی کشورش میکند تا در دل خطر طالبان، پسر حسن را نجات دهد و...
نگاهی به داستان:
«بادبادک باز» اولین رمان نویسنده افغان، خالد حسینی است که در سال 2003 در آمریکا منتشر شد. این رمان پس از مدتی مهجوریت، به یکباره شهرت یافت و فروش بسیاری در آمریکا و اروپا به دست آورد. برای دلایل شهرت این رمان مواردی مانند همزمانی با حوادث 11 سپتامبر، ظهور رسانهای طالبان در دنیا، نیاز نویسنده به دیده شدن رمانش در بین مردم آمریکا، حمایت کنگره آمریکا به دلیل مطابقت با سیاستهایش و... مطرح میشود و پوشیده نیست که خالد حسینی آمریکا دوستی خود را به وضوح در طول داستان نشان داده و تصوییر مثبتی از حضور آمریکا در افغانستان و برخورد با افغانها ارائه کرده است.
خالد حسینی در رمان بادبادک باز با استفاده از بستر جامعه، قومیت و تاریخ معاصر افغانستان به روایت داستان شخصیتی میپردازد که به دلیل خیانت به دوستش همواره احساس گناه دارد. اگرچه رمان خالد حسینی در فضای ذهنیت و احساسات شخصیت اصلی داستانش پیش میرود، اما حادثهها هم به مرور رخ داده و خواننده را درگیر اتفاقات میکند.
در حالی که بخشهای ابتدایی رمان کمکشش و گاه خسته کننده است، اما زبان ساده و قلم روان نویسنده عامل جاذبه کتاب است. همچنین شخصیت پردازی خوب و توصیفات قوی در داستان مشهود است. شباهت و نزدیکی فرهنگ افغانستان با ایران نیز عاملی است که خواننده ایرانی را مشتاق به رمان بادبادک باز میکند. اما ضعف نویسنده در داستانپردازی پیداست و برخی صحنهها و حوادث خالی از قوت و قدرت یک نویسنده حرفهای به نظر میرسد.
شاید نقطه قوت رمان بادبادک باز، نشان دادن مصایب و پیامدهای فاجعه بار تعصبهای قومی و نژادی و تفرقه و اختلافات داخلی یک ملت باشد که روزگار ناخوشی را برای مردم به وجود میآورد و البته باید درس عبرتی برای ملتهای دیگر باشد.
در مجموع «بادبادک باز» رمانی جالب از گوشهای از فرهنگ و تاریخ معاصر افغانستان است که با وجود ضعفها و انتقادهایش، قابل پیشنهاد به مخاطب جوان کتابخوان و بزرگسالان رمانخوانی است که حداقل اطلاعاتی از وضعیت کشور افغانستان داشته باشد.